هفته12....سونوی غربالگری...
امروز رفتم سونو غربالگری...
طبق معمول نگران و مشوش....کلی نذر و نیاز کردم که سالم و سلامت باشی و مشکلی نباشه....وقتی خوابیدم دلهره داشتم...دکتر تیمورزاده مثل همیشه اروم بود وچشم به صفحه مانیتور دوخته بود....
کلافه شدم گفتم دکتر چیزی شده؟من که دق کردم....خندید و گفت:نه دارم بررسیش میکنم...مانیتورو برگردوند همه اعضای بدن نازتو نشونم داد
مردم برات عزیزم....اونجا اولین بار بود که وقتی پشتتو کردی تونستم حرکتتو حس کنم...ضعف کردم برات....نیم رخت مثل بابا مجید بود...کپی برابر اصلخیالمو راحت کرد که همه جات سالم و سلامته..قربونه اون مماخت بشم که تو عکست انقد گندس
خداکنه اومدی بیرون کوچمولو باشه...البته بیشتر برام سلامتیت مهمه اما خب دوست دارم قیافت مخلوط منو بابایی باشه پسملم....
اینم عکسایی که اون روز دکتر ازت انداخت تا مامان یه عمر با دیدنش خدارو شکر کنه و قربون صدقت بره....