ایلیا طلاایلیا طلا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

*ایلیا *جوجه طلاییه من

23ماهگی ایلیا طلا و نزدیک شدن به پایان 2 سالگی

1395/3/20 16:2
نویسنده : مامان مرجان
473 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

اول باید ازت عذر خواهی کنم چرا که مدتها نتونستم بیام اینجا وبرات بنویسم خاطرات خوب وقشنگتو..ولی سعی میکنم تا اونجا که حافظم یاری کنه برات بنویسم

بعدم اینکه بگم خیلی دلم تنگ شده بود برای نوشتن...با این کار خیلی احساس آرامش میکنم

خب بریم سراغ شما آقا پسر گل که واسه خودت آقایی شدی الان.کم کم داری به پایان دو سالگیت نزدیک میشی عزیزم

از دندونات بگم که تا الان بیشترش درومده البته دندونای نیشت هم خیلی اذیت کرد تا بیرون زد ولی خب پشت سرگذاشتی اون مرحله روهم..

 

از آقا شدنت بگم که تقریبا تو ماه 18بودی که مامان از شیر گرفتت تا بلکه کمی غذا بخوری...اولش خیلی اذیت شدیم هردومون...اما کم کم عادت شد برات که ممه تخهخندونک

niniweblog.com

بستمت به شیر پاستوریزه و در روز تقریبا دوتاشیشه میخوردی وشبا هم دوتا...این داستان ادامه داشت و تو همچنان بدغذا بودی تا چند روز پیش که به پیشنهاد یکی از دوستای خوبم از شیشه هم گرفتمت...

الان شکر خدا عالی شدی..به خوبی غذاتو میخوری البته وقتی تنهایی..اگر جایی باشیم یا کسی باشه همش درحال بازیگوشی هستی و نمیخوری...

اینم بگم چندروزه وارد ماه مبارک رمضان شدیمآرام

میدونی که مامان عاشق اینماهه...صدای ربنا و سحرو اذان وماه عسل و مهمترازهمه احساس خوبی که دارم وخوشحالی بابت اینکه تواینماه نمازغذا ندارمخندونک

خودم خیلی بیحال میشم و تو هم خیلی اذیتم میکنی...قلدری میکنی ومیخوای حرف حرف خودت باشه من خیلی ناراحت میشم وقتی الکی بهانه میگیریخطا

اینم بگم یه هفته ای هست که هردومون مریض شدیم وسرما خوردیم شدید شایدم برای اونه که خیلی بهانه گیر و عصبی شدی مادر...

از خونمون بگم که با اینکه تصمیم داشتیم چندسالی اینجا بمونیم اما متاسفانه به دلیل اینکه صاحبخونه میخواد عروس بیاره یهویی مجبوریم جابه جا بشیم تا دو ماه دیگه

دوباره دردسر دنبال خونه رفتن و اثاث بستن و بار بردن و چیدن و...گریه

اگه یکم دعا کنی خدا به ماهم یه خونه بده خیلی خوب میشه هاآرام

از حال احوال بقیه برات بگم که شکر خدا همه خوبن...دوستات آیسان وآرتین وپریا....ستایش وفاطمه دارن میرن کلاس اولمحبت

مبیناهم حسابی خانوم شده واسه خودش..آرتین و آیسی و بیشتر میبینی برای همین بیشتر باهاشون احساس دوستی میکنی...آیسانم که کلا روحت واسش میره و تا میبینیش سرتا پاشو ماچ بارون میکنیخوشمزه

اینم مدرک جرمخندونک

البته اینم بگما اونم تورو میبینه ذوق میکنه و میاد سمتت تا بوسش کنی همچین بدش نمیادخندونک

اینم چندتا از عکسای چندماه پیشت که رفته بودیم پارک با بچه هاااااعشق کوچولوی منبوس

این ایل من و خرسی جونش

niniweblog.com

حمام دوسالگی شازده پسرررررررربوس

niniweblog.comniniweblog.comniniweblog.comniniweblog.com

اینم عکس شما ودوستاتمحبت

قربون اون قیافت نمکدونممحبت

اینجا هم یه جونور بیشوررررررر چشمای خوشگلتو خورده ایشالله کوفتش بشهگریه

عزیز دل مامان  خیلی دوست دارم شاهزاده رویاهامبوس

 

                                                                                        دوست دارم ایلیا جونی

پسندها (2)

نظرات (3)

محجوب بانو
13 تیر 95 0:52
سلام عزیزم چه عجب شما اومدییییی ماشالله ماشالله ایلیا چقدرررررر نازترررر شده انشالله همیشه زنده و سلامت و موفق و خوشبخت در کنار هم باشید
مامان مرجان
پاسخ
سلام عزیزم...بخدا نت ندالم اسیر شدم برای وب با گوشی نمیتونم اصلا بیام...ایشالله وقت بشه میام باز به زودی ...ممنونم از لطف بیکران شما
فاطمه
13 تیر 95 5:35
چه نی نی نازی دارین خاله به وبم سر بزنین اگه خواستین لینک شین بگین
مامان الی...مامان الی...
28 تیر 97 9:06
ایلیا جون دوستت دارم.
مامان مرجان
پاسخ
قررررربونت بررررم منمحبت