جشن سیسمونی ایلیا جونی که خیلی خوش گذشت...
عزیزم امروز جمعه 2خرداد بودوجشن سیسمونی یا به قول بابا مجید جهاز برون پسرش بود...مطلب خاصی ندارم فقط خیلی خوش گذشت مامانی وعمه مرجان و مادربزرگ هم اومده بودن...از طرف ماهم همه بودن....اینم عکساش...
سرویس های 5تیکه ایلیا
بلوز شلوار تا3سال
جورابا و کلاه هات عزیزم
اینم تخت کوچمولوته مامان
بادی ها و بلوز تک وشلوار
کشوی تختت...دستمال مرطوب و ...
ویترینت...
سرویس کالسکت عاشقه رنگشم...
اینم روروئکت ناناسم
سرویس حوله نوزادیت،وسایل حمامت،جوراباو سرویس شیشه شیرو... که داخل سبده
اینم که خورده ریزاته مامانم
پاپوا و کفشای خوشملت....
کیسه خوابت عسلم
اینم کارهای دست مامانی واسه گل پسرش
قابهایی که عکسای سونوت توشه عشقم
اینم مخصوص خودت درستیدم مامانم
لوستر اطاقت که با کاموا درست کردم...وفلشته های مهلبون
اینم آویز تختت
عروسکات...
لباسشوییت که همون هفته اول که فهمیدم شما تو دلمی برات خریدم نفسم
اینارو هم مامانی از طرف شما به نی نی هایی که اومده بودن کادو داد
اینم اسباب بازی های ویترینت
داروهای گیاهیت...ترنجبین و شیرخشت و نبات اگه زبونم لال دل درد شدی....
اینم بابایی برات اورده از بندر
ابنم خریدم با بابا مجیدت بوکس بازی کنی....یواش بزنیش دردش نیادا....گناه داره
اینم سرویس چوبت
خب مامانی من دیگه خیلی خسته شدم..شما هم بدجور داری بیتابی میکنی فکر کنم خسته شدی....برم استراحت کنم.دوست دارم وروجک من...