اولین مسافرت آقا ایلیا....
سلام عزیز دل
بلاخره هوا گرم شد و موفق شدم ببرمت سفر....
تا الان همش منتظر بودم هوا گرم بشه...اخه شما خیلی به هوای سرد حساسی و زود مریض میشی
باهم رفتیم شمالبا خاله سمانه و خاله نرگس وخاله لیلا به همراه اهل و عیالشون...خیلی خوش گذشت و جای بقیه خیلی خالی بود...
ایشاله خدا عمری بده بازم باهم دسته جمعی بریم..البته بگم چون تو ماه رمضون رفتیم خیلیا نتونستن بیان که ایشاله اخر تابستون بازم باهم میریم..
من به خاطر شیردهی و باباتم واسه کلیه ش نمیشد روزه بگیریم واسه همین توماه رمضون رفتیم
اتفاقا چقدر خوب و خلوت بود هیچ وقت شمال و انقدر خلوت ندیده بودم....
اونجا جنگل رفتیم دریا رفتیم،آب تنی کردیم و....
باوجود بودن تو بیشتر بهمون خوش گذشت...دوستاتم آیسان و آرنیکا جونی هم بودن و حسابی باهاشون آتیش سوزوندی....
من وخاله نرگس که همش سرمون گرم شماها بود....
آرنیکا گلی هم که ازشما بزرگتره حسابی شیطونی کرد ومامانشو خیلی اذیت کرد...بیشتر دوست داشت باتو بازی کنه اما چون کوچولوعه بلد نبود واذیت میشد...
تو دریا هم اصلا نیومد...از آب میترسید و به بقیه هم میگفت نرین تو آب...بچه نگران همه بود
شما هم که زیاد با آب وخیس شدن و...حال نمیکنی چندبار یه تنی به آب زدی اما زوری....ولی ساحل و خیلی دوست داری مخصوصا ماسه بازی و...
از جنگل و دار و درخت خیلی خوشت میاد و بیشتر دوس داشتی اونجا باشی...کلی ذوق زده بودی....
حالا برات چندتا از عکسامونو میزارم یادگاری..
اول عکسای خودتو میزارم نفسم
اینجام بابا مجید داره بهت شیر میده بخوری...
مامانی یواش یواش دیگه تاتی تاتی میکنی و علاقه شدیدی به وایسادن داری عسیسم...
اینجا هم اومدی خودتو پرت کردی تو بگله مامان
راستی اون قرمزی پیشونیت واسه اینه که یه پشه بیتلبیت با اینکه من خیلی مواظبت بودم وکرم ضد گزیدگی بهت زده بودم،اومده بود و پیشونیه خوشدلتو بوس کرده بود و فرار کرده بود
اینجام لب ساحل داری حسابی شن بازی میکنی عشقم
بازم لب ساحل...
اینم دوستت آیسان طلا...جیگر خاله
مامانی علاقه شدیدی به همسن و سالات مخصوصا دخملا داری
آیس پک خااااله
بازم یه عکس تو جنگل...قربون اون ژستت برم من...
اینجام سوار دوچرخه شدی و خیلی با اعتماد به نفس دستتو ول کردی آقا...
عکسه دوتا فرشته ناااااز
خیلی آیسان و دوست داری تا ولت میکنم بدو بدو میری سراغشو بوسش میکنی...زبونتم عین این بچه شررررا درمیاری
اینم اثار جرمت
عکسای آرنیکا طلا
از اونجا که گفتم خیلی دختر دوستی تا تونستی ماچش کردی...اینم مدرک ...
اینجا هم دوتایی دوچرخه سواری میکردین و حسابی خوش میگذروندی...ای ناقلا...
اینم عکسای بقیه...
عکس دسته جمعیمون تو جنگل
و دریااااا
عکسایه سه تاییمون و تو و باباجونیت...
خب دیگه داریم به آخرای صفحه میرسیم....اینم چندتا عکس از مامان مرجان و دردونه ش
غروب زیبای ساحل
تاتی تاتی تو آب دریا همراه با مامانی...
اینم عکس آخر....
مامان جونی دیگه عکسام نموم شد نفس...
درکل سفر خوبی بود ومن خوشحال بودم که با شما و بابایی رفتیم سفر و خیلی خوش گذروندیم...
به خدا میسپارمت ای ماه تابان مامان
دوست دارم طلا