به اتمام رسیدنه ماهه پنج وخوشمزگی های آقا ایلیا
جوجو خوشمله من تازه پنج ماهش تموم شده و وارده ماهه شیش شده
از شیرینکاری هات بگم که مامان و بابارو حسابی دیوانه کردی بس که شیطونی ماشاله....از اون ماه که غلت زدن و یاد گرفتی پدره مامانو درآوردی...الان که حسابی راه افتادی و خودت تند تند غلت میزنی و دستتم خودت از زیرت در میاری.چند روز پیش که تو روروئک نشسته بودی و مامان داشت نماز میخوند(میدونی که نشسته نماز میخونم.هنوز زانوهام ورم ودرد داره) دستتو دراز کردی از رومیز تسبیح و مهره مامان و برداشتیمهرمو که انداختی زمین تسبیحمو انداختی به سوویچه روروئکت ومحکم کشیدی و ....بههههله پارش کردی...تا من نمازم تموم بشه همشو ریخته بودی زمین.نگران بودم نخورده باشی که شکر خدا زود نمازم تموم شد.
دیگه از رابطه ت با اطرافیانت بگم که واسه بابا مجیدت بال بال میزنی.وقتی از سره کار میاد انقدر خودتو واسش لوس میکنی که تا یه ساعت نمیای پایین از تو بغلش...با منم خیلی خوب و مهربونی عشق از چشمای خوشگلت میباره.وقتی دعوات میکنم باهام قهر میکنی و اصلا نگاهم نمیکنی
اگه حوصله نداشته باشی فوری بغض میکنی مثله این عکس....
عاشقه گوشی هستی و حسابی دست و پا میزنی واسه لمس کردنش...اینجا هم از خودت یه عکسه سلفی جیگرررر گرفتی که میمیرم براش
دیگه جونم برات بگه:غذا هم سه وعده میخوری دو وعده فرنی و یه وعده حریره بادوم.البته با حریره یه کم مشکل داری و از بافتش خوشت نمیاد اما من مقاومت میکنم و خوشبختانه شما به خاطره دله مامان میخوری...
راستی الان چند وقته میخوام عکسه تندیس های دست و پاتو که برات درست کردم و بزارم اما وقت نمیکنم حالا بهترین فرصته...تقریبا 1ماه ونیمت بود برات درست کردم اینم عکساش
خب اینم دست و پای خوشمله شما قربونت برم نفسم....
ماهه دیگه هم واکسن داری مامان
خاله سمانم تا دوهفته دیگه آیسان جونی و میاره پیشمون..
چندتا عکس هم از دوستات برات میزارم مامانی
آرتین پسرخالت
پریا دختر داییت
ستایش دخترعمت
آرنیکا دختر خاله نرگس
دوستت طه جونی
اینم عکسه تولده دختر عمه هات..مبینا و فاطمه
چندتا از عکسای عشقه کوشولومو هم میزارم
قربونت برم
چشماتو قربون
فدای قشنگیات
دخمله مامان
اگه بدونی چقدر دوست دارم عزیزم....
راستی اینم بگم بابایی اون هفته مامانو سورپرایز کرد و برام یه گوشیه اندروید خرید که خیلی خوبه.این عکسارم با اون برات گرفتم...
از کارهای بامزت بگم که همش تو خونه قل قل میخوری...رو شکم میخوابی و مثله هواپیما دست و پاتو بالا میگیری...به هر جایی هم که بخوای برسی قل قل میخوری و خودتو میرسونوی.روروئکتم کم کم راه میبری که من دوست ندارم چون میترسم به پاهات فشار بیاد هرچی هم بردم بالا اما قد کشیدی ماشاله دیگه پات به زمین میرسه...باباتو خوب میشناسی و واسش بال بال میزنی...
کلماتی مثله
بوووووووووو
گگگگگگگگ
ممممممم
آآآآآآآآآآآآآآآآآ
ویه سری خارجکی که خودتم نمیدونی معنیش چیه رو به زبون میاری..بعضی وقتها میزنی زیره اواز و تا یک ساعت مخه منو میجویی...خلاصه بلایی شدی واسه خودت.فعلا...
دوست دارم نفسه مامان...