1ماهگیه جوجو و شکوندنه شاخه دومین غول *ختنه*
عزیزه دلم حالا دیگه 1ماهت شده....یادته بهت گفتم ارزومه یه روز بیام اینجا بنویسم زردیه پسرم خوب شده؟؟؟؟؟حالا اون روزه قشنگ رسیده
خداروشکر شاخشو با کمک هم شکوندیم مامانی وتو خوب شدی عشقم....
حالا غوله دوم
قرار بود 10روزگیت برمت واسه ختنه اما چون زرد بودی ترسیدم خدای نکرده اتفاقی برات بیفته واسه همین صبر کردم تا الان...امروز 1شهریور ماهه و من شما رو 27مرداد بردم بیمارستان مردم واسه ختنه...
از یه هفته پیش خیلی تحقیق کردم..اخر سر هم با دیدنه فیلمه عمله ختنه کلا منصرف شدم و گفتم نمیبرم بچمو تیکه تیکه کنن....بیچاره بابا مجید پدرش درومد انقدر رفت رو مخ من و باهام صحبت کرد تا راضیم کرد...بردمت
وقتی خوابوندمت رو تخت تو اتاق عمل تمام تنم میلرزید و یخ کرده بودم...از خودم تعجب میکردم..من؟؟با اون همه دله بزرگ که زبونزده همه بود حالا عینه بچه ها میلرزیدم....موندم چه طوری پسرخالتو مثل آرنولد بغل گرفتم بردم همونجا اما اینجوری نبودم...البته اون روزم حالم خیلی بد شد اما به خاطر خاله مژگان خودمو نگه داشتم اما قضیه تو فرق داشت.بدجور روت حساسم...جوری که تا الان 36روزه حتی یه شب هم نخوابیدم..تا صدات درمیاد بدادت میرسم که اذیت نشی پسرم...
خلاصه دکتر اومد و...این حاله منه
وقتی جیغ میکشیدی دلم میخواست درو بشکنم برم دکترو خفه کنم...هر یه لحظه برام1سال گذشت...اون یه ربه لعنتی تموم شد و گفتن برو تو....رسیدم بالا سرت و اوردمت خونه...تا اومدی تو بغلم ساکت شدی.تو خونه هم خوب بودی اولش اما بعداز چند دقیقه زدی اون کانال و جیغای بنفش میکشیدی....
باهزار بدبختی ارومت میکردم اما5دقیقه بعد از اول....
امروز5روزه که از عملت میگذره دیشب حلقت شل شد و امروزم افتاد
خدارو شکر شاخه این غولم باهم شکوندیم
اینم عکسهای اون روزت
اینم قبل از عملت بود عزیزم نمیدونی میخوان چه بلایی سرت بیارن
این عکسام ماله حمومه قبل از ختنته..البته اینجا20روزته و طبق معمول از خوابه نازت پا نمیشی تو حموم و همچنان به خوابت ادامه میدی حتی وقتی اب رو صورتت میریزم شما لالایی
اینم اخرین عکسه اون روزت که خاله مژگان گرفت ازت
دوست دارم عشق من...
حالا یه کم از نگرانیهام کمتر شده راحت تر میتونم از بودنت لذت ببرم.امیدوارم و از خدا میخوام همیشه تنت سالم باشه...نمیدونی من تو این 1ماه چی کشیدم.