ایلیا طلاایلیا طلا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

*ایلیا *جوجه طلاییه من

1ماهگیه جوجو و شکوندنه شاخه دومین غول *ختنه*

1393/6/1 17:47
نویسنده : مامان مرجان
1,165 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزه دلم حالا دیگه 1ماهت شده....یادته بهت گفتم ارزومه یه روز بیام اینجا بنویسم زردیه پسرم خوب شده؟؟؟؟؟حالا اون روزه قشنگ رسیدهآرام

خداروشکر شاخشو با کمک هم شکوندیم مامانی وتو خوب شدی عشقم....

حالا غوله دومترسو

قرار بود 10روزگیت برمت واسه ختنه اما چون زرد بودی ترسیدم خدای نکرده اتفاقی برات بیفته واسه همین صبر کردم تا الان...امروز 1شهریور ماهه و من شما رو 27مرداد بردم بیمارستان مردم واسه ختنه...

از یه هفته پیش خیلی تحقیق کردم..اخر سر هم با دیدنه فیلمه عمله ختنه کلا منصرف شدم و گفتم نمیبرم بچمو تیکه تیکه کنن....بیچاره بابا مجید پدرش درومد انقدر رفت رو مخ من و باهام صحبت کرد تا راضیم کرد...بردمت

وقتی خوابوندمت رو تخت تو اتاق عمل تمام تنم میلرزید و یخ کرده بودم...از خودم تعجب میکردم..من؟؟با اون همه دله بزرگ که زبونزده همه بود حالا عینه بچه ها میلرزیدم....موندم چه طوری پسرخالتو مثل آرنولد بغل گرفتم بردم همونجا اما اینجوری نبودم...البته اون روزم حالم خیلی بد شد اما به خاطر خاله مژگان خودمو نگه داشتم اما قضیه تو فرق داشت.بدجور روت حساسم...جوری که تا الان 36روزه حتی یه شب هم نخوابیدم..تا صدات درمیاد بدادت میرسم که اذیت نشی پسرم...

خلاصه دکتر اومد و...ترسوگریهخستهاین حاله منه

وقتی جیغ میکشیدی دلم میخواست درو بشکنم برم دکترو خفه کنم...هر یه لحظه برام1سال گذشت...اون یه ربه لعنتی تموم شد و گفتن برو تو....رسیدم بالا سرت وگریه اوردمت خونه...تا اومدی تو بغلم ساکت شدی.تو خونه هم خوب بودی اولش اما بعداز چند دقیقه زدی اون کانال و جیغای بنفش میکشیدی....تعجب

باهزار بدبختی ارومت میکردم اما5دقیقه بعد از اول....

امروز5روزه که از عملت میگذره دیشب حلقت شل شد و امروزم افتاد

خدارو شکر شاخه این غولم باهم شکوندیم

اینم عکسهای اون روزت

اینم قبل از عملت بود عزیزم نمیدونی میخوان چه بلایی سرت بیارنغمناک

این عکسام ماله حمومه قبل از ختنته..البته اینجا20روزته و طبق معمول از خوابه نازت پا نمیشی تو حموم و همچنان به خوابت ادامه میدی حتی وقتی اب رو صورتت میریزم شما لالاییخوابمتفکر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم اخرین عکسه اون روزت که خاله مژگان گرفت ازت

دوست دارم عشق من...

حالا یه کم از نگرانیهام کمتر شده راحت تر میتونم از بودنت لذت ببرم.امیدوارم و از خدا میخوام همیشه تنت سالم باشه...نمیدونی من تو این 1ماه چی کشیدم.بوس

پسندها (2)

نظرات (4)

میلاد اهورا
1 شهریور 93 22:19
سلام وب عالی داری کاملترین مجموعه دانستنیهای دوران بارداری دانلود از طریق فروشگاه اینترنتی اهورا به آدرس زیر: daramadinternet.rozblog.com موفق باشید میلاد اهورا مدیریت فروشگاه اینترنتی اهورا
خاله مهديه
4 شهریور 93 0:43
ووووييييي خيلي ناز شده ..جالبه كه توي حمومم خوابه.... بزرگ بشي الهييييي ..عكساي خوشگلي ان دست خاله جون درد نكنه
مامان مرجان
پاسخ
ممنون عزیزم.فاطیما جونو دیدم.چه جیگری شده ماشاله...عزیزمو ببوسش.من هلاکه دخملیم
خاله مهديه
23 شهریور 93 23:23
سلام چرا آپ نميكنيد عكساي اين ني ني رو؟؟ من همش ميام ميبينم آپ نشده هر چند كه اين عكساي حموم خيلي باحالن بوووووس
مامان مرجان
پاسخ
سلام عسیسم...خوبی خاله جون...آپ دیگه چی بید مادر زیره دیپلم بگو منم بفهمم...مگه نشون نمیده عکساشو؟؟؟؟؟؟
خاله مهديه
31 شهریور 93 19:10
عزیزم آپ یعنی بروز کردن وبلاگتون منظورم اینه که نمیای پست جدیدو عکس جدید بزاری
مامان مرجان
پاسخ
اوکی افتاد...والله این وروجک تمومه وقتمو گرفته...چشم حتما دست به کار میشم